هر فرد رابطه ای با زادگاهش دارد، رابطه ای که حاصل یک تجربه زیستن در قالب زمان و مکانی مشخص است.پرورش و تربیت بر اساس یکسری الگوها، ارزش ها و قواعد رفتاری حاکم بر آن زمان و مکان. تجربه ای مبتنی بر شالوده مورفولوژی محیطی، یا تربیتی تاثیرپذیرفته از وجدان جمعی آن محیط خاص. قصدم اینجا تبیین و تفسیر رابطه هویت و محیط نیست، قصدم توضیح و گفتن مرحله ای از زندگی فرد است که در زادگاه و دیار ابا و اجدادی خود می گذراند و بعنوان یک مرحله از تجربه زندگی فرد را شامل می گردد. تجربه ای که با خود انباشتگی خاطرات را به همراه دارد و این خاطرات خوش و معصومانه تا آخر عمر در ناخودآگاه و ذهن فرد باقی می ماند و خاطراتی بس ارزشمند تلقی می گردد. در واقع مشتقاتی رسوب نموده در درونیات فرد. رابطه دهرود سفلی با من نیز چنین حکایتی دارد. حکایت های شیرین و تلخ، هر وقت فرصتی می یابم گشتی بر خاطرات گذشته خود میزنم و مرور انها بس خوشایند و رضامند برایم رخ مینماید.
نظرات شما عزیزان: